به نام خداوند بخشاینده مهربان
# سینه گشاده
# تشریح جسم بی جان (آناتومی)
# نی سازی
# قورساخلی (اصطلاح ترکی)
# أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
# قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ: (خطاب به پیامبر اکرم (ص): آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم! مفهوم شرح صدر چیست؟!
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی: (دعا و درخواست حضرت موسی (ع) از خداوند رحمان موقع رفتن پیش فرعون): خدایا! سینهام را برایم گشاده گردان! مفهوم شرح صدر چیست؟!
سینه گشاده: (سینه گشاده آن قدر بحث مهمی است که در شأن دو پیامبر اولوالعزم در قرآن مجید مطرح شده است) مفهوم سینه گشاده شده و به عبارتی صدر گشاده شده و به عبارتی دیگر صدر شرحه شرحه شده چیست؟!
قورساخلی: (قورساخلی در ترکی به کسی که صبرش زیاد بوده و حوصله فراوان دارد و تحملش در برابر مشکلات و مسئولیتها بالا است و خلاصه کلام سعه صدر دارد، قورساخلی می گویند. قوراساخ به معنی معده است و به عبارتی به همان سینه یا درون انسان اشاره دارد. در متن بالا هم خواندیم که در قرآن نیز به پیامبر اکرم (ص) خطاب شده است که " آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم!") مفهوم قوراساخلی و به عبارتی سینه گشاده چیست؟!
تشریح جسد (آناتومی): تشریح جسم بی جان شاخهای علمی است که به آموزش آناتومی و بررسی بدن انسان و گاهی سایر موجودات میپردازد. این شاخه به آموزش پزشکان، دانشجویان پزشکی و پژوهشگران کمک میکند تا ساختار بدن، عملکرد اعضا و ارتباط آنها را شناسایی و درک کنند. در این شاخه، جسم بی جان انسان یا حیوانات را با کمک برش ها و فراهم کردن زمینه مناسب برای مشاهده و تجزیه و تحلیل به صورت دقیق و دقیق بررسی می کنند. خلاصه کلام آن که جسم بی جان را شرحه شرحه (تشریح) می کنند و کل اعضا و جوارح درون را بیرون می آورند و به عبارتی درون سینه جسم بی جان را خالی و گشاده می کنند. سینه گشاده جسم بی جان، سینه ای خالی از اعضا و جوارح درونی است! مفهوم شرحه شرحه کردن همان تکه تکه کردن است! (مشابه قصابی که گوشت را تکه تکه و به عبارتی شرحه شرحه می کند).
نی سازی: یک گام مهم در ساختن نی آن است که باید درون نی خالی شود تا دم نی نواز بتواند از آن عبور کند و آهنگ دلنواز تولید کند! پس اگر درون نی خالی نباشد و به عبارتی گشاده نباشد، نی نواز نمی تواند در آن بدمد! پس درون نی باید خالی و به عبارتی گشاده شود تا منتظر عبور نفس نی نواز از درون نی و تولید نوای دلنواز باشیم! به عبارتی دیگر باید درون نی شرحه شرحه (تکه تکه) شود و بیرون ریخته شود تا سینه نی گشاده شود!
***********************
صدر چیست؟ "صدر" یک کلمه عربی است، معادل فارسی آن "سینه" و به عبارتی دیگر "درون انسان" است.
سعه صدر چیست؟ معادل فارسی عبارت "سعه صدر" همان "گشادگی سینه یا سینه گشاده" است.
شرح صدر چیست؟ معادل فارسی عبارت "شرح صدر" همان "گشادن سینه" است.
چرا خداوند حکیم به پبامبر اکرم (ص) ناز می کند که أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ (آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم؟)
چرا حضرت موسی (ع) از خداوند می خواهد که رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (خدایا! سینهام را برایم گشاده گردان!)
***********************
***********************
به نام خداوند بخشاینده مهربان
انسان باشخصیتی هستید. برای خودتان اسم و رسمی دارید. آوازه آرامش و اخلاق هستید! اما گاهی سر مسائل کوچک در خانواده یا جامعه از کوره در می روید! بسیار عصبانی و خشمگین شده و رفتاری خشن از خود بروز می دهید. بعدا که به خود می آیید، به خود می گویید آیا این من بودم!
مثال: در نانوایی با وقار تمام ایستاده ام.
شخصی سعی دارد نوبت را رعایت نکند.
خود را اهل نظم می دانم و از هر آنکه نظم را به هم می زند بیزارم.
حال در ذهن تصمیم می گیرم که او را ادب کنم! مودبانه اعتراض می کنم،
او بسیار بی شخصیت است و پاسخ بی ادبانه ای می دهد.
"من" درونم شعله ور می شود!
چنان پاسخ تندی می دهم که کار به درگیری هم می رسد! شاید کار به جاهای باریک هم بکشد و اتفاقات بسیار ناگواری رخ دهد!
بعد درگیری کمی فکر می کنم و می گویم آیا این من بودم؟ آیا این رفتار زیبنده من بود! همه که مرا به اخلاق مداری می شناسند! چرا چنین کردم!
راه حل : در مواجهه با انسان های بی شخصیت و نادان و بروز رفتارهای ناسالم از طرف آنها لازم نیست خود را ناظم بدانید و برای "ادب کردن آنها" اقدام نمایید. تکلیف ادب کردن آن شخص را به تقدیر بسپارید. او در مواجهه با انسانهای بی شخصیتی در حد خودش ادب خواهد شد! نگذارید "من" های درونتان شعله ور شود و سطح شخصیت شما را به سطح شخصیت او تنزل دهد!
بیایید مثل یک قصاب که گوشت را شرحه شرحه می کند ما نیز "من"ها و به عبارتی "منیت" های درون خود را شرحه شرحه نماییم تا سینه مان از "من" ها خالی شده و با یاد خدا پر شود! رب اشرح لی صدری!
***********************
دسته بندی انسانها از نظر منیت:
1-انسان های خشن: انسان هایی که "من" ها و به عبارتی "منیت" ها در درونشان بسیار قوی هست. شما از چنین افرادی انتتظار رفتارهای نامناسب و خشن دارید. تکلیفشان با خودشان مشخص است! تکلیف بقیه هم با آنها مشخص است!
2-انسان های آرام: انسان هایی که "من" ها و به عبارتی "منیت" ها در درونشان ضعیف است. اما بعضی از "منیت"های خفته، گاهی چنان زبانه می کشند و شعله ور می شوند که خود انسان و بقیه را متعجب می کنند و این جاست که می گوید آیا این من بودم؟ بقیه نیز می گویند آیا این فلانی بود!
3- معصومین: انسان هایی که منیت ندارند و درونشان کلا پر از خداست که همان معصومین علیهم السلام هستند.
سئوال؟ دسته دوم که انسانهای باشخصیت و نازنینی هستند، چه کنند که "من" درونشان زبانه نکشد و شعله ور نشود و بعدش مجبور نشوند به خود بگویند که آیا این من بودم؟
جواب سئوال: جواب سئوال در همن کلمه "من" در روی سئوال "آیا این من بودم؟" مستتر است! خوب شرحه شرحه اش کن "منیت" را! رب اشرح لی صدری!
***********************
آیا این من بودم! این رفتار از من سر زد؟! چنین رفتاری زیبنده من بود؟!
گاهی رفتارهایی از ما که مدعی زندگی آرام و شخصیت مداری هستیم رخ می دهد که بعد از وقوع آن رفتار در کمال ناباوری به خود می گوییم آیا این من بودم؟! من را که همه انسان با شخصیتی می شناسند، پس چرا چنین کردم که نباید می کردم! "منیت" باعث شد تا چنان واکنش و رفتار نامناسبی از خود بروز دهم که در کمال ناباوری از خود شاکی شوم و بگویم آیا این "من" بودم؟!
امان از دست "من"، امان از دست "منیت"! شرحه شرحه اش کن! دورش بریز از درون! دورش بریز از سینه تا سینه ات از منیت ها خالی شده، فقط با یاد خدا پر شود و در زندگی به آرامش برسی! رب اشرح لی صدری!
***********************
روزگاری پادشاهی که بر سرزمینی پهناور حکم میراند، با وجود تمام داراییها و اقتدارش، از زندگی خود رضایتی نداشت. اما حتی خودش هم علت این نارضایتی را نمیدانست. یک روز، هنگام قدم زدن در کاخ سلطنتی، هنگامی که از کنار آشپزخانه میگذشت، صدای ترانهای شاد به گوشش رسید. کنجکاو شد و به دنبال صدا رفت. در آشپزخانه، یکی از آشپزها را دید که با چهرهای پرنشاط و شاد در حال کار کردن بود.
پادشاه با شگفتی پرسید:
قربان، من فقط یک آشپز سادهام. تلاش میکنم زندگی شاد و آرامی برای همسر و فرزندانم فراهم کنم. خانهای کوچک داریم که برایمان کافی است. خوراک و پوشاکمان نیز فراهم است، و به همین دلیل از زندگیام رضایت دارم.
پادشاه که همچنان از این پاسخ در شگفت بود، ماجرا را با وزیر خود در میان گذاشت. وزیر لبخندی زد و گفت:
اگر میخواهید مفهوم گروه ۹۹ را درک کنید، باید پیشنهادی را اجرا کنید: یک کیسه با ۹۹ سکه طلا را مقابل در خانه آشپز بگذارید. نتیجه را خواهید دید.
پادشاه دستور داد همان شب کیسهای حاوی ۹۹ سکه طلا در جلوی خانه آشپز قرار دهند.
دیگر آن آشپز شادمان دیروز نبود. آواز نمیخواند و تنها تمام وقتش را به کار و تلاش بیوقفه اختصاص میداد.
چند روز بعد، پادشاه که تغییر آشپز را دیده بود، علت این تحول را از وزیر جویا شد.
آری در وجود هر انسانی "من های" خطرناکی مانند "حرص" و "حسادت" وجود دارد که دست به دست هم می دهند و با تمرکز بر نداشته های انسان و حسادت به داشته های دیگران، آرامش را از انسان سلب می نماید و باعث رنج و ناراحتی می شوند! این جاست که لازم است بگوییم "رب اشرح لی صدری" :
خداوندا، "من ها"ی وجودم را شرحه شرحه کن و سینه ام را بگشا تا فقط با یاد و نور تو پر شود و به آرامش برسم. الهی آمین!
به نام خداوند بخشاینده مهربان
دیگران درباره ما چگونه فکر می کنند؟
تا کنون فکر می کردیم دیگران اغلب درباره ما افکار وحشتناکی دارند اما اصلا این گونه نیست و دید آنها نسبت به ما بسیار ملایم تر از آنی است که خودمان فکر می کنیم. پس به خاطر فکر مردم درباره خودمان، آرامش را از خود سلب ننمایم.
به نام خداوند بخشاینده مهربان
تاجری برای فرار از کار (فرار از ازدحام کاری و مشغله فراوان روزمره به منظور رسیدن به آرامش) مدتی به تعطیلات می رود تا به اصطلاح «شارژش را پر کند». او با هواپیما به مکانی دورافتاده می رود و چند روزی را در دهکده ای کوچک سپری می کند. طی آن چند روز، به تماشای مردم آنجا می نشیند و متوجه میشود که ماهیگیری آنجا زندگی می کند که به نظر می رسد خوشبخت ترین و راضی ترین عضو آنجاست. تاجر دراین باره کنجکاو میشود؛ بنابراین یک روز به سراغ ماهیگیر می رود و از او می پرسد که هر روز چه کارهایی می کند.
ماهیگیر می گوید که هر روز صبح از خواب برمی خیزد و با همسر و فرزندانش صبحانه می خورد. سپس فرزندانش به مدرسه می روند، او به ماهیگیری می رود، و زنش مشغول نقاشی می شود. او چند ساعت ماهیگیری می کند، با تعداد کافی ماهی برای وعده غذایی خانواده برمی گردد (ماهی های صیدشده اضافه بر نیازش را زنده به دریا می ریزد) و بعد استراحت می کند. بعد از شام، با همسرش کنار ساحل قدم می زنند و در حالی که بچه ها در دریا شنا می کنند، آن دو به تماشای غروب می نشینند. مرد تاجر که حیرت زده شده بود، می پرسد «تو هر روز این کارها را می کنی؟» ماهیگیر جواب می دهد «اکثر روزها». تاجر ثروتمند از ماهیگیر می پرسد: